تا به حال برای شما هم این مورد پیش آمده که افرادی استخدام می کنید که اطلاعات خیلی بالایی دارند یا دوره ای برای رشد افراد سازمان خود برگزار میکنید اما در زمانی که افراد باید از این اطلاعات استفاده بهینه ایی کنند دچار سردرگمی، کلافگی یا عدم توانایی در زمان اجرا می شوند؟ یا افراد در زمان ارتباط با مخاطب میداند که رفتار درستی ندارد اما نمیتواند رفتار خود را اصلاح کند.
ما برای انجام کارها نیاز به مهارت در آن زمینه داریم. البته میزان مهارت برای هر کاری متفاوت است. مثلا ما برای رانندگی بعد از این که اطلاعات اولیه را به دست آوردیم و آموزش های لازم را دیدیم باید مهارت لازم را هم به دست بیاوریم تا بتوانیم با حداقل انرژی. بیشترین بهره را ببریم. مغر ما برای این کاهش مصرف مسیرهای عصبی ای می سازد که با تمرین و تکرار این مسیرها قوی تر می شوند. در واقع با ساخته شدن مسیر عصبی اطلاعات را از بخش خودآگاه مغز به ناخودآگاه مغز می فرستیم مثلا اوایلی که رانندگی را یاد میگیریم دچار خستگی می شویم چون اطلاعات در خودآگاه ما هستند اما بعد از مدتی ساعتها رانندگی می کنیم و احساس خستگی نداریم. این به این دلیل است که بصورت ناخودآگاه این کار را انجام می دهیم.
حتی طبق پژوهشهای انجام شده بیش از نود درصد نیروی کار آمریکا فاقد مهارت کافی برای انجام کارهایشان هستند!
به طور متوسط اگر بیست ساعت روی موضوعی تمرین مفید و واقعی انجام شود، میتوان کار مورد نظر را در حد مطلوبی انجام داد.
اما شما به عنوان یک مدیر آگاه چگونه میتوانید پلی بر روی این شکاف در شرکت خود بزنید؟
چند پیشنهاد که به رفع این مشکل کمک میکند
1- از انتقاد کردن پرهیز کنیم. رنجش حاصل از انتقاد میتواند روحیه کارمندان را خراب کند.
2- ایجاد انگیزه میتواند اعتماد به نفس را در انجام تمرینها بالا ببرد.
هانس اسلای روانشناس مشهور میگوید: به همان اندازه ای که عطش و شور و اشتیاق تایید شدن داریم، از محکوم شدن و تایید نشدن می هراسیم.
3- مهارت حل مساله را در افراد بالا ببریم. زیرا با این یک مهارت میتواند در کسب بقیه مهارتها بسیار کمک کننده باشد.
4- بستر لازم را برای تمرین و کسب مهارت فراهم کنیم و با تمرینهایی که این راه را کوتاه تر میکند از پرسنل خود حمایت کنیم. البته این قسمت نیاز به صبوری و تحمل بیشتری دارد. اما شما به عنوان یک مدیر با تجربه بهتر میدانید که یک نیروی ماهر، چقدر برای یک مجموعه میتواند ارزشمند باشد.
5- علاقه قوی در افراد ایجاد کنیم تا تمرینهای خود را با جدیت بیشتری انجام دهند و در این زمینه کوشاتر باشند و بتوانند بصورت متمرکزتر کار کنند (در این قسمت میتوانید از مقاله شکاف انگیزشی استفاده کنید).
6- کارلایل میگوید: بزرگان، بزرگی خود را با طرز رفتار با افراد کم مرتبه نشان میدهند. پس در این مدت کمی توقع خود را از عملکرد پرسنل پایین تر بیاوریم تا بتوانند روی موضوعات محدودتری کار کنند.
یک یادآوری کوچک:
قسمت بیزال گانگالیا (Bisal Gangalia) در مغز الگو پذیر است و منطق اگر… آنگاه … دارد. یعنی اگر کاری چند بار تکرار شود،به صورت شرطی عکس العمل مشابهی صورت میگیرد و با تمرین و تمرین میتوان عکس العمل های مناسب را از مغز توقع داشت.